برای اینکه قهرهای کوچک مابه کینههای عمیق و طولانی تبدیل نشود، باید مهارت آشتی کردن را مانند دیگر مهارتهای زندگی بیاموزیم. اما ابتدا بدانیم قهر چیست و چرا ما در زندگی خود به این رفتار متوسل میشویم؟
اگر شما هم از آن آدمهایی هستید که زندگی مشترک را یک کاسه شدن تعریف میکنید این یادداشت برای شما است. شما یک زندگی مشترک دارید و این زندگی تا جایی که مربوط به رابطه و تعامل دو نفر باشد مشترک محسوب میشود. با این حال هر کدام از شما آدمهایی متفاوت با خواستهها، علاقمندیها و روحیات ویژهای هستید که لزوماً با شریک زندگیتان یکسان نیست. واقعیت این است که هویت و استقلال هر دوی شما به یک اندازه برای رابطه سالم ضروری هستند. لازم نیست برای اینکه یک زوج موفق باشید شبیه هم باشید.
تصور کنید ظرفی زغالاختهی تازه در برابرتان است. شما مقداری از آن را به آرامی بر میدارید، در دهان میگذارید و سعی میکنید با همهی وجود طعمش را حس کنید. پیشتر هم میدانستیم که زغالاخته چه طعمی داشته و حالا که طعم اینها که خوردهایم، به مذاقمان خوش نیامده، چهره در هم می کشیم و آن را به زور و نفرت میبلعیم. شاید هم همان طعمی را داد که ما بیش از همهی انواعش میپسندیم. فرقی ندارد. میبلعیمش و زندگی و روز، مانند قبل جریان دارد. در حالت اول، طعم زغالاخته ناامید کنندهبود، چرا که انتظارات را برآورده نکرده بود. در حالت دوم، کسالتبار بود، چون مزهاش معمولی بود، مثل همیشه!
چسبیدن به یک عادت روزانه بسیار آسان است اما آیا این عادات در زندگی شما تاثیر مثبت دارند؟ از طرفی اگر شما بخواهید در زندگیتان پیشرفت کنید شاید تشخیص این که از کجا و چگونه باید شروع کنید مشکل باشد. به یاد داشته باشید که قبل از هر حرکتی شما باید بدانید که چه رفتارهایی انجام دهید و چه رفتارهایی را ترک کنید. هنگامی که شما درک درستی از این موارد پیدا کردید؛ میتوانید قدمهای اولیه را به سوی آینده بهتر، بردارید.
اغلب همه ما در طول زندگی خود دچار ناکامی هایی شده ایم که شاید بعضی از آنها تاثیرات مخربی هم روی ما گذاشته باشند حال ما برای جلوگیری از این تاثیرات منفی باید در صورت مواجه با ناکامی ها با آنها مقابله کنیم.
احساس افسردگی و غمگین بودن، واکنش طبیعی بدن به مشکلات و فقدانهای زندگی است. گاهی این احساس به یک بعد از ظهر جمعه خلاصه میشود اما زمانی که این حس چند روز یا چند هفته به درازا بکشد، شما دچار بیماری افسردگی شدهاید. هرچند دلایل معمول ابتلا به بیماری افسردگی ترکیبی از عوامل ژنتیکی، مشخصات جسمی، شرایط محیطی و روانی افراد است، اما معمولترین عوامل ایجاد افسردگی تغییر سطح هورمونها، عادات ارثی، حوادث و رویدادهای ناگوار زندگی و حتی آسیبها و مشکلات کودکی شناخته شده است. افراد مبتلا به بیماری افسردگی بسته به سن و سال، جنسیت و موقعیت اجتماعی خود علائم و نشانههای مختلفی را بروز میدهند اما برخی از علائم شایع این بیماری میتواند مشکل در تمرکز، یادآوری جزئیات و تصمیمگیری، خستگی مداوم و کاهش انرژی، ناامیدی و بدبینی، بیخوابی و کمخوابی، بیقراری و ناآرامی، پرخوری عصبی و یا کاهش ناگهانی اشتها، سردرد، گرفتگی عضلات، مشکلات گوارشی، گریه کردنهای بیدلیل و … باشد.
طبق آمارهـــــــای منتشرشده 30 تا 40 درصد زوجها اختلالات جنسی را در زندگی خود تجربه میکنند و در بسیاری از موارد متأسفانه زنان و مردان همدیگر را با معیارهای خودشان میســــنجند و شناخت درستی از نیازهای هم ندارند و تکالیفشان را در مقابل یکدیگر نمیدانند. مرد سعی میکند زن خود را در رفتار و نیاز مانند یک مرد تصور کند یا مورد قضاوت قرار دهد و زن نیز سعی دارد شوهرش را براساس معیارهای زنانه مورد توجه یا ارزیابی قرار دهد. شاید بتوان گفت یکی از علل مهم اختلافات زناشویی و سردیها و بیمیلیهای جنسی در زندگی زوجین و حتی خیانتها نسبت به همسر از همین موضوع نشئت میگیرد.
بهترین دوست کسی است که شما دوست دارید بیشترین وقت خود را با او بگذرانید و دقایق صمیمی خود را در کنار او سپری کنید. دکتر گری سمالی در کتاب خود با نام “رازهای پنهان ازدواج عاشقانه و ابدی” برای خانمها دیدگاههای جدیدی در این زمینه که چگونه می توانند دوست صمیمی همسرانشان باشند را معرفی کرده است.
هر انسانی نسبت به خودش برداشتی کلی دارد که به آن خودپنداره فرد گفته می شود. خودپنداره شامل مجموعه ای از ویژگی های جسمی و روانی است که وقتی همانند یک پازل کنار هم قرار می گیرند فرد را توصیف می کنند. و خود ایده ال تصوری است که هر فردی دوست دارد از خودش داشته باشد….
اگر ثروتمند نیستی، مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند.
برخی از روانشناسان عقیده دارند رنگی که برگزیده و دلخواه کسی است میتواند گویای خصوصیات اخلاقی و روانشناسی او باشد. نوشتار زیر چکیده ای است که بر اساس این نظریه و پس از سالها پژوهش نگاشته شده که امیدوارم مورد توجه شما دوستان قرار گیرد :
همه ما از کودکی درگیر سنجش هوش خود و مقایسه آن با دیگران هستیم و اغلب تلاش میکنیم افراد باهوش و دقیقی باشیم یا حداقل در مراودات کاری و اجتماعی اینگونه به نظر برسیم. اما باهوش و دقیق بودن پروسهای یک شبه نیست و نیاز به توجه و پرورش دارد. در این مقاله اقدامات سادهای را گرد آوردهایم که اگر به عادات روزانهمان اضافه شوند میتوانند ما را به فردی باهوشتر و دقیقتر تبدیل کنند.